هر زمان که بحثی در مورد سرمایهگذاری فعال و غیرفعال وجود دارد، میتواند به سرعت به یک بحث داغ تبدیل شود، زیرا سرمایهگذاران و مدیران ثروتمند به شدت از یک استراتژی بر استراتژی دیگر ترجیح میدهند. در حالی که سرمایهگذاری غیرفعال در بین سرمایهگذاران محبوبیت بیشتری دارد، استدلالهایی نیز برای مزایای سرمایهگذاری فعال وجود دارد.
سرمایه گذاری فعال و غیر فعال
سرمایهگذاری فعال نیازمند یک رویکرد عملی است، معمولاً توسط مدیر پورتفولیو یا سایر شرکتکنندگان فعال. سرمایهگذاری غیرفعال شامل خرید و فروش کمتری است و اغلب منجر به خرید وجوه شاخص یا سایر صندوقهای سرمایهگذاری توسط سرمایهگذاران میشود. اگرچه هر دو سبک سرمایهگذاری سودمند هستند، سرمایهگذاریهای غیرفعال جریانهای سرمایهگذاری بیشتری نسبت به سرمایهگذاریهای فعال به دست آوردهاند. از نظر تاریخی، سرمایهگذاریهای غیرفعال بیشتر از سرمایهگذاریهای فعال درآمد کسب کردهاند. سرمایهگذاری فعال نسبت به چندین سال اخیر محبوبیت بیشتری پیدا کرده است، به ویژه در طول تحولات بازار.
سرمایهگذاری فعال
سرمایهگذاری فعال، همانطور که از نامش پیداست، رویکردی عملی دارد و مستلزم آن است که شخصی در نقش مدیر پورتفولیو عمل کند. هدف از مدیریت فعال پول، شکست دادن میانگین بازدهی بازار سهام و استفاده کامل از نوسانات کوتاه مدت قیمت است. این شامل تجزیه و تحلیل بسیار عمیقتر و تخصص برای دانستن اینکه چه زمانی باید به یک سهام، اوراق قرضه یا هر دارایی خاص تبدیل یا خارج شد. یک مدیر پورتفولیو معمولاً بر تیمی از تحلیلگران نظارت میکند که به عوامل کمی و کیفی نگاه میکنند.
سرمایهگذاری فعال مستلزم این است که هر کسی که در حال سرمایهگذاری در سبد سهام است، دقیقاً زمان مناسب برای خرید یا فروش را میداند. مدیریت سرمایهگذاری فعال و موفق مستلزم درست بودن بیشتر از اشتباه است.
سرمایهگذاری غیرفعال
اگر شما یک سرمایهگذار منفعل هستید، برای مدت طولانی سرمایهگذاری میکنید. سرمایهگذاران منفعل میزان خرید و فروش را در پرتفوی خود محدود میکنند و این روشی بسیار مقرون به صرفه برای سرمایهگذاری است. استراتژی نیاز به ذهنیت خرید و نگه داشتن دارد. این به معنای مقاومت در برابر وسوسه واکنش یا پیشبینی هر حرکت بعدی بازار سهام است.
مثال بارز رویکرد منفعل، خرید صندوق شاخصی است که از یکی از شاخصهای اصلی مانند S&P ۵۰۰ یا میانگین صنعتی داوجونز (DJIA) پیروی میکند. هر زمان که این شاخصها اجزای تشکیلدهنده خود را تغییر دهند، صندوقهای شاخصی که به دنبال آنها هستند، بهطور خودکار داراییهای خود را با فروش سهامی که در حال خروج است و خرید سهامی که بخشی از شاخص میشود، تغییر میدهند. به همین دلیل است که وقتی یک شرکت به اندازهای بزرگ میشود که در یکی از شاخصهای اصلی گنجانده شود، کار بسیار بزرگی است: این تضمین میکند که سهام در هزاران صندوق اصلی به یک هسته اصلی تبدیل میشود.
هنگامی که شما صاحب قطعات کوچکی از هزاران سهام هستید، تنها با مشارکت در مسیر صعودی سود شرکتها در طول زمان از طریق کل بازار سهام، بازده خود را به دست میآورید. سرمایهگذاران منفعل موفق چشم خود را به جایزه نگاه میکنند و شکستهای کوتاه مدت – حتی رکودهای شدید – را نادیده میگیرند.
مزایای سرمایهگذاری غیرفعال
برخی از مزایای کلیدی سرمایهگذاری غیرفعال عبارتند از:
کارمزدهای بسیار کم: هیچ کس سهام را انتخاب نمیکند، بنابراین نظارت هزینه بسیار کمتری دارد. صندوقهای غیرفعال به سادگی از شاخصی پیروی میکنند که به عنوان معیار خود استفاده میکنند.
شفافیت: همیشه مشخص است که کدام داراییها در یک صندوق شاخص هستند.
کارایی مالیاتی: استراتژی خرید و نگهداری آنها معمولاً منجر به مالیات بر عایدی سرمایه کلان برای سال نمیشود.
معایب سرمایهگذاری غیرفعال
طرفداران سرمایهگذاری فعال میگویند که استراتژیهای غیرفعال دارای این نقاط ضعف هستند:
خیلی محدود: وجوه غیرفعال محدود به یک شاخص خاص یا مجموعهای از سرمایهگذاریهای از پیش تعیین شده با واریانس اندک هستند. بنابراین، سرمایهگذاران بدون توجه به آنچه در بازار اتفاق میافتد، در آن داراییها حبس میشوند.
بازدهی اندک: طبق تعریف، صندوقهای غیرفعال تقریباً هرگز بازار را شکست نمیدهند، حتی در مواقع آشفتگی، زیرا داراییهای اصلی آنها برای ردیابی بازار قفل شده است. گاهی اوقات، یک صندوق غیرفعال ممکن است کمی بازار را شکست دهد، اما هرگز بازده بزرگی را که مدیران فعال میخواهند را ثبت نخواهد کرد، مگر اینکه خود بازار رونق بگیرد. از سوی دیگر، مدیران فعال میتوانند پاداشهای بزرگتری به ارمغان بیاورند، اگرچه این پاداشها با ریسک بیشتری نیز همراه هستند.
مزایای سرمایهگذاری فعال
انعطافپذیری: مدیران فعال نیازی به دنبال کردن شاخص خاصی ندارند. آنها میتوانند آن سهام «الماس را که فکر میکنند پیدا کردهاند» بخرند.
پوشش ریسک: مدیران فعال همچنین میتوانند با استفاده از تکنیکهای مختلف مانند فروش کوتاه یا اختیار معامله، شرطهای خود را پوشش دهند و زمانی که ریسکها بسیار بزرگ میشوند، میتوانند از سهام یا بخشهای خاص خارج شوند. مدیران منفعل صرف نظر از اینکه چگونه عملکردی دارند، در سهامی که شاخصی که آنها را دنبال میکنند، گیر کردهاند.
مدیریت مالیات: حتی اگر این استراتژی میتواند باعث ایجاد مالیات بر عایدی سرمایه شود، مشاوران میتوانند استراتژیهای مدیریت مالیات را برای سرمایهگذاران فردی تنظیم کنند، مانند فروش سرمایهگذاریهایی که پول از دست میدهند تا مالیات برندگان بزرگ را جبران کنند.
معایب سرمایهگذاری فعال
اما استراتژیهای فعال دارای این کاستیها هستند:
بسیار گران: تامسون رؤیترز لیپر متوسط نسبت هزینه را برای صندوقهای سهامی که به طور فعال مدیریت میشود، در مقایسه با تنها ۰. ۶ درصد برای متوسط صندوق سهام غیرفعال، ۱. ۴ درصد میداند. کارمزدها بیشتر است زیرا همه آن خرید و فروش فعال باعث ایجاد هزینههای تراکنش میشود، ناگفته نماند که شما حقوق تیم تحلیلگر را پرداخت میکنید که در مورد انتخاب سهام تحقیق میکند. تمام این کارمزدها در طول دههها سرمایهگذاری میتواند بازده را از بین ببرد.
ریسک فعال: مدیران فعال آزادند هر سرمایهگذاری را که فکر میکنند بازده بالایی به همراه دارد بخرند، که وقتی تحلیلگران درست میگویند عالی است اما وقتی اشتباه میکنند وحشتناک است.
ملاحظات خاص
بنابراین کدام یک از این استراتژیها باعث افزایش درآمد سرمایهگذاران میشود؟ شما فکر میکنید که تواناییهای یک مدیر حرفهای بر یک صندوق شاخص پایه پیشی میگیرد. اما آنها این کار را نمیکنند. اگر به نتایج عملکرد سطحی نگاه کنیم، سرمایهگذاری غیرفعال برای اکثر سرمایهگذاران بهترین کار را دارد. مطالعه پس از مطالعه (در طول دههها) نتایج ناامیدکنندهای را برای مدیران فعال نشان میدهد.
تنها درصد کمی از صندوقهای سرمایهگذاری مشترک با مدیریت فعال، بهتر از صندوقهای شاخص غیرفعال عمل میکنند.
همه این شواهد مبنی بر اینکه غیرفعال بر سرمایهگذاری فعال غلبه میکند ممکن است چیزی بسیار پیچیدهتر را بیش از حد ساده کند، زیرا استراتژیهای فعال و غیرفعال فقط دو روی یک سکه هستند. هر دو به دلیلی وجود دارند و بسیاری از متخصصان این استراتژیها را با هم ترکیب میکنند.
یک مثال عالی صنعت صندوقهای تأمینی است. مدیران صندوقهای تأمینی به حساسیت شدید خود نسبت به کوچکترین تغییرات در قیمت داراییها معروف هستند. به طور معمول صندوقهای تأمینی از سرمایهگذاریهای اصلی اجتناب میکنند، اما طبق گفته شرکت تحقیقاتی Symmetric، همین مدیران صندوقهای تأمینی در واقع حدود ۵۰ میلیارد دلار در صندوقهای شاخص در سال ۲۰۱۷ سرمایهگذاری کردند. ده سال پیش، صندوقهای تأمینی تنها ۱۲ میلیارد دلار در صندوقهای غیرفعال نگهداری میکردند. واضح است که دلایل خوبی وجود دارد که چرا حتی تهاجمیترین مدیران دارایی فعال استفاده از سرمایهگذاریهای غیرفعال را انتخاب میکنند.
با این حال، گزارشها حاکی از آن است که برای مثال، در طول تحولات بازار، مانند پایان سال ۲۰۱۹، صندوقهای قابل معامله در بورس (ETF) که به طور فعال مدیریت میشوند، عملکرد خوبی داشتهاند. در حالی که صندوقهای غیرفعال هنوز به طور کلی غالب هستند، به دلیل کارمزدهای کمتر، سرمایهگذاران نشان میدهند که مایلند در ازای تخصص یک مدیر فعال برای کمک به هدایت آنها در میان تمام نوسانات یا نوسانات شدید قیمت بازار، کارمزدهای بالاتر را تحمل کنند.
سخن آخر
سرمایهگذاران دارای سرمایه گذاری فعال و غیر فعال میتوانند از پرتفویهای فعال برای محافظت در برابر نوسانات در یک سبد دارای مدیریت منفعلانه در طول یک بازار صعودی استفاده کنند. یک رویکرد ترکیبی همچنین میتواند به سرمایهگذار آرامش خاطر بدهد تا بداند استراتژی بلندمدت و منفعل خود (مانند صندوقهای بازنشستگیشان) روی پایلوت خودکار است، در حالی که یک استراتژی کوتاهمدت فعال (مانند حساب کارگزاری مشمول مالیات) به آنها امکان میدهد روندها را بدون نیاز به کاوش اهداف بلند مدت خود را به خطر میاندازد.
منابع:
- investopedia
- forbes